رئوف پیشدار
استاد دانشگاه
سازمان صدا و سیما تایید کرده است که دو شبکه تلویزیونی «ایران کالا» و «شما» را از پنجم مرداد ١۴٠١ تعطیل می کند، چون بیننده ندارند.
تعطیل کردن شبکه تلویزیونی بدون فهم علت مخاطب گریزی از شبکههای رادیویی و تلویزیونی ایران، پاک کردن صورت مساله ای است که مدیران این سازمان و بالادستی های آن ها می دانند، ولی حاضر به پذیرش آن نیستند و آن این : رسانه را نمی توان یک بنگاه پروپاگاندای، حزبی و جناحی با دید محدود دید که به همه چیز از یک سوراخ باریک ایدئولوژیک می نگرد.
رسانه، زمانی می تواند در جایگاه خود قرار گیرد که نماینده همه ی سلایق، آمال و آرزوها و انتظارات مخاطبان باشد.وقتی مخاطب احساس کند، تصویری از مطالبات و ارزشهایش در صدا و سیما بازتاب پیدا نکرده و نمیکند، طبیعی است که ارتباط خود را با رسانه قطع میکند.
مدیران صدا و سیما بسیار دیر پیام مخاطبان خود را دریافت کردند و اینک که فرصت ها از دست رفته است، فقط یک راه می ماند و آن پذيرش واقعیت های علمی کار و سپردن کار به متخصصان است.
صدا و سیما نه فقط سالهاست مرجعیت خبری خود را به رسانههای برون مرزی واگذار کرده است که در بخش سرگرمی و تبلیغات، دو کار کرد دیگر رسانه نیز فرصت سوزی کرده است.
بارزترین صفتی راکه می توان برای امروز صداوسیما قائل شد ، ترسو بودن است. از بالادستیها میترسد که نکند از فلان برنامه خوششان نیاید، از نیروهای خودش میترسد، از سلبریتی ها میترسد، از مردم میترسد، از فضای مجازی، از شبکههای خارجی، از ویاودیها، از در و دیوار و سایه خودش هم میترسد.
زمانی «رولان بارت» ، نظریه پرداز و فیلسوف فرانسوی از«مرگ مؤلف»سخن گفت. با تأثیر از چارچوب مفهومی او باید از «مرگ صدا و سیما در ایران» گفت. باید خودمان را برای خواندن فاتحه آماده کنیم. قاعده بسیار ساده است: تا وقتی که دردها رنجها پریشانیها و مصیبتها، تا وقتی شادیها و پایکوبیها، تا وقتی اعتراضها و دشنامها، تا وقتی اضطرابها و عصبانیتها، تا وقتی افکار و جهانبینیهای مردم کوچه و بازار را آنطور که هست نشان ندهید، اطمینان داشته باشید که روز به روز بر این آمار اضافه خواهد شد.
آنچه گفتم به معنای آن نیست که رسانههای برون مرزی و یا شبکههای اجتماعی و سریال های شبکه خانگی تمام و کمال به نیازهای مخاطبان پاسخ میدهند. این مخاطبانِ پریشان حالاند که در جستجوی رسانهای هستند که روایتگر زندگی واقعی و در جریان آنان باشد و نه آرمانشهر مقامات.
گاف های بسیار صدا و سیما ناشی ازنگاه محدود جناحی به حدی رسیده است که اسباب خنده و تمسخر مخاطبان شده است. از ترجمه وارونه و به نفع گفته ها، تا انبوه خبرهای فیک، گزارش های یکطرفه و اغراقآمیز در کنار سکوت در مقابل واقعیت های جامعه و وارونه نمایی مسائل، شاید به اسم خدمت، حال آنکه این خیانتی روشن و واضح به کشور، انقلاب و نظام است.
اعتماد به رسانه، مفهوم جدیدی نیست، اما با ابداع و توسعه اینترنت و شکلهای جدید رسانه، صرفاً به مفهومی مهمتر از پیش بدل شده است.
مهمترین کارکرد رسانه ها که اعتبار رسانه را به همراه می آورد و افزایش اعتماد مخاطب را موجب می شود، کارکرد خبری آن هاست و اگر رسانهها به عنوان واسطهای صادق بین واقعیت ها ومردم عمل کنند، نزد مخاطب اعتبار کسب میکنند و مورد اعتماد خواهند بود. همچنین اگر رسانه ای پیام خودش را در قالب مورد پذیرش جامعه شکل دهد، مخاطب او را خواهد پذیرفت و برایش اعتبار قائل می شود.
در بحث اعتماد به رسانه رعایت مولفه هایی چون ؛ دوری از تفاسیر یکسویه، پرداختن به رویدادها از زوایای مختلف، تغییر درنوع دروازه بانی، دوری ازاغراق و تناقضگویی، پرهیز از انعکاس ابهام آمیز موضوعات، دوری از تحریف و سانسور ضروری است. روشن است؛ هر چقدر مخاطبان از عملکرد رسانهای خشنود باشند، زمان بیشتری را برای توجه به اخبار هزینه می کنند.
توجه داریم؛ در عصر حاضر که رسانه ها برای بدست آوردن مخاطب بیشتر به رقابت با یکدیگر پرداخته اند، مخاطبان امکان انتخاب پیدا کرده اند، مخاطب فعال است، و رسانه ها در این بین برای به دست آوردن مخاطبان بیشتر با هم به رقابت می پردازند.در چنین وضعیتی رسانه های جریان اصلی ضمن بر دوش داشتن وظیفه اطلاع رسانی رسمی، یکی از وظایف شان کسب اعتماد عمومی به نظام است.
صدا و سیما بر این مدار، هرگز نمی تواند و کمااینکه تا الان هم، نتوانسته است در حد و قامت انتظاری که از آن می رود ظاهر شود و انعکاس خواسته های مخاطبان و آمال و انتظارات آنها باشد و این یعنی ادامه ریزش مخاطب که صدا و سیما سال هاست با آن روبروست.
مردم صدا و سیما را بر این روال و روند نمی پسندند و از همین روست که به آن گاه به کنایه «رسانه میلی» در برابر «رسانه ملی» پیشانی بندی می دهند که صدا و سیما برای خود انتخاب کرده است.
صدا و سیما یک جریان حداقلی داخلی را با ادبیات رسمی نمایندگی می کند که خطاب از بالا دارد و این پسند مخاطب که امروزه منابع کثیری در دسترس برای کسب و دریافت اطلاعات و اخبار و حتی سرگرمی دارد، نيست.
صدا و سیما حتی درون همراهان خود نیز مورد انتقاد است که نمی تواند پیشرفت های کشور و مسائل و مشکلات را به خوبی و حرفه ای پوشش دهد. مدیران صدا و سیما و مقامات مشرف بر آن از کمبود بودجه می گویند حال آنکه این سازمان علاوه بر درآمدهای کلان از ناحیه تبلیغات بازرگانی که در عرف تلویزیون های دولتی و حاکمیتی نیست، بودجه فوقالعاده سنگینی دارد که کمتر هم حسابرسی شده و هر سال هم بر آن افزوده شده است.
کاهش پی در پی مخاطبان برنامه های صدا و سیما گواه این مهم است که عمر رسانه انحصاری/ تک صدایی پایان یافته است و باید پذیرفته شود که سلیقه های دیگری نیز امکان ابراز داشته باشند.
اصطلاح پلورالیسم « چند صدایی» را در دو معنا بکار میبرند، که یکی معنای گسترده دارد و دیگری محدود است. پلورالیسم در معنای گسترده باور به تعهد به گوناگونی یا چندگانگی است، و در مقام یک اصطلاحی توصیفی، برای اشاره به وجود رقابت حزبی، چندگانگی ارزشهای اخلاقی، گوناگونی هنجارهای فرهنگی بکار میرود، اما در جایگاه اصطلاحی هنجاری مبین آنست که گوناگونی معمولاً مفيد، نشاط انگیز و مطلوب است، زیرا از آزادی فردی دفاع، و بحث و گفتوگو و فهم را ترویج میکند. پلورالیسم در معنای محدود، نظریه توزیع قدرت سیاسی است، و اعلام می کند که قدرت باید بطور گسترده و عادلانه در جامعه توزيع گردد، و در دست طبقه حاکم جمع نیاید.
باید بپذیریم تا وقتی صداوسیما به جای ملی بودن و حضور گرایش های مختلف فکری جامعه، به حیات خلوت عده ای خاص که در جامعه اقلیت هستند، تبدیل میشود ، خروجی صداوسیما غیر از این نخواهد بود. رسانه ای ملی خواهد بود که مخاطب محور و تریبون تمام سلیقه ها باشد.
امروز:
چهارشنبه - ۲ فروردین - ۱۴۰۲ |
Mar 22 2023